کتابخانه عمومی شهداء بن

کتابخانه عمومی شهداء بن

کتابخانه عمومی شهداء بن

کتابخانه عمومی شهداء بن

22 بهمن



در بیست و دو بهمن صد غنچه شکوفا شد 

یک مرد ز نسل نور در آیینه پیدا شد 

خورشید طلوعی کرد با بهمن خونین اش 

رودی که به هم پیوست، پیوسته و دریا شد

تا فصل دگر آمد، تاریکی وظلمت رفت 

خاک وطن از خورشید مهتابی و زیبا شد 

فریاد و سکوت و غم، با خون دل ملت 

با این همه تاریکی، نوری ست هویدا شد 

عید است مبارک با این جشن بارانی 

که از خون شهیدانش صد لاله شکوفا شد 

شاعر معصومه سلیمی (نیلوفر آبی )

نور خمینی

شعر زیبای زیر با عنوان نور خمینی از سروده های  خانم زهرا سلیمی (تخلص: ساغر) است:


خوش آن روزی که با بال و پر عشق

تمام راه را هموار کردیم

پریدیم از قفس های شکنجه

 وطن را خالی از آزار کردیم

تمام شعرهامان را سرودیم

شعاری بر دل دیوار کردیم

شعاری مثل یک آیینه روشن

که با آن عالمی بیدار کردیم

امیدی مثل یک نور الهی

درخشید و جهان سرشار کردیم

بهاری آمد و فصل جوانه

زمستان را چو یک گلزار کردیم

کسی آمد که یادش تا ابد ماند

خمینی را همه دیدار کردیم

سروده: زهرا سلیمی (ساغر)

آدم برفی

روزی که سپیدی همه هست جهان را بنگارد

 یک روز زمستان که به دامان زمین برف بکارد

آمد کسی و با دل و جان ساخت تن برفی من را

 اما به گمانم دل من را تک و تنها بگذارد

من دوخته ام چشم خودم را به دو خورشید نگاهش

انگار که در چشم سیاهش به من احساس ندارد

از پشت همین پنجره هر روز نگاهش به بهار است

انگار نه انگار یک یخ­زده این ثانیه ها را بشمارد

امروز من آن آدمک برفی ویران شده هستم

او خواست خودش تا که مرا دست جدایی بسپارد

هر چند که من را به هوای دل هر جایی خود ساخت

هر روز دعا می کنم ای کاش کمی برف ببارد...

سروده زهرا سلیمی (ساغر)