کتابخانه عمومی شهداء بن

کتابخانه عمومی شهداء بن

کتابخانه عمومی شهداء بن

کتابخانه عمومی شهداء بن

شعر طنز: برو بیای عید

بیا ببین که بحث داغ عیده 

مثل شکاری، که تو فکر صیده 

یکی میگه پاشیم بریم آبادان 

                  یکی دیگه نه بزنیم به تهران               

گفتم بابا اونجا که خیلی دوره                                                       

شیراز بریم که شهر علم و نوره 

کاشکی شیراز و نوروز و سال 

تا بخرم چندتا گل و چندتا فال 

تا بله را من از بابا گرفتم 

با خوشحالی تا آسمونا رفتم  

                 گفتم مامان لباس و روسریم کو 

                      دستبند و انگشتر  گوهریم کو 

گفت بابا باز داریم انگار مکافات 

شروع نکن تو را به جان بابات 

تصمیم بگیر که دیر شده حسابی 

                      کجایی زن، انگار هنوز تو خوابی 

مامان یه هو اخماشو تو هم کرد 

گفت غر نزن حالا شدی واسم مرد 

عمه خانم یه هو پرید تو پی وی 

یه استیکر گذاشت شبیه کیوی 

نوشت که من الانه توی راهم 

مهمون این دختر مو سیاهم 

     یه بغز سنگین تو گلوم ورم کرد 

                  خدا می دونه که چطوری رم کرد 

از بالا هم یه هو پرنده بارید 

رو پیشونیم یه چیز لیزی لغرید 

                      اوردم که گاوها بال ندارند 

                      یه هو بیان رو کله ام ببارند 

شانس منه، مسافرت که مالید 

گاومونم این بار دوقلو زایید 

از چپ و راست فامیل دور و نزدیک 

کفگیر بابا هم که خورد کف دیگ                               

رفت تو هوا لباس عیدیامون 

خراب شد این همه برو بیامون 

تموم نقشه هام نقش بر آب شد 

حال دلم مثل یه عکس تو قاب شد 

 

 

معصومه سلیمی (نیلوفر آبی)

برگزاری عصر شعر انقلاب


عصر شعر انقلاب هم‌زمان با دهه فجر با حضور شاعران، نویسندگان و منتقدان ادبی در کتابخانه شهداء بن برگزار شد.

 به مناسبت دهه پر فروغ و شکوهمند فجر انقلاب اسلامی 1394 مراسم عصر شعر انقلاب اسلامی با عنوان " عصر شعر انقلاب " در تاریخ 21 بهمن ماه  1394 ساعت 15 با حضور بیش از 60 نفر از شعرای پیشکسوت و جوان شهر بن، مهمانانی از شهر شهرکرد و  کانون ادبی قلزوم شهر وردنجان و نیز با حضور پرشور کتابداران شهرستان، معلمان و اعضای کتابخانه در محل کتابخانه شهداء بن برگزار گردید.

در این محفل آئینی جمعی از شاعران برجسته و توانمند استانی نیز حضور داشتند که هریک جداگانه به شعر خوانی پرداختند. در ابتدا این مراسم با تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید توسط یکی از اعضا کتابخانه عطر آگین شد و بعد از آن حاضران در جلسه به احترام پرچم مقدس و سرود جمهوری اسلامی  ایران به پا خاستند و ادای احترام کردند .

در ادامه پس از خوش آمد گویی آقای اعتدالی، نماینده اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بن به مدعوین و شرکت کنندگان، دوستداران شعر و شاعری به ترتیب به قرائت شعر خود پرداختند. همچنین هنرمندان گروه موسیقی به اجرای موسیقی سنتی به همین مناسب پرداخته اند.

در ادامه آقای حیدری از کارشناسان ادبیات و نیز فرهنگیان فعال حوزه ادبیات ضمن تقدیر از اجرای چنین برنامه هایی عنوان کردکه به کمک این برنامه هاست که شاعران جوان و جویای نام می تواند در این عرصه فعالیت داشته باشند و خود را دیگر افراد این حوزه بشناسانند.

در اوایل این جلسه که در واقع نشست صمیمانه همسالان انقلاب بود به بیان خاطرات، شجاعت و اتحاد بین مردم آن دوره برای خصوصا نسل جوان امروز پرداختند و آنان را در جریان حال و هوای آن دوران قرار دادند که مورد استقبال قرار گرفت و در ادامه این برنامه شعرهای انقلابی سروده خود شاعران به سمع حاضرین رسانده شد.

شاعر پیشکسوت جناب آقای توکلی در این محفل ادبی شرکت نمود و در قطعه غزلی حماسی در ستایش ایران زمین برای حضار خواند که مورد استقبال شاعران جوان و نوجوان قرار گرفت. در ادامه این محفل شعری، 15 تن دیگر از شاعران به نام های زهرا سلیمی، ربابه سلیمی، آقای موسوی و دیگر شاعرای پیشکسوت و جوان شهر سروده های خود را تقدیم حضار کردند.

 شعر زیر از آقای موسوی برگرفته از این برنامه می باشد، این شاعر جوان اولین شعر خود که در باب ابعاد شخصیتی و شاعرپیشگی امام خمینی بود،  را به صورت رسمی در این عصر شعر خواند.

ز سر زلف که پر خم و تاب آمده است                 باز هم این دل دیوانه خراب آماده است

لب لعل تو که عاشق کشیش هست سروش            دامن از محضر شرب می ناب آمده است

شهره ی شهری و دیوانه رویت واقف                     عالمی سوی انگشت سباب آمده است...

 

رئیس اداره کتابخانه های عمومی شهرستان بن با مهم خواندن نقش شعر تصریح کرد: این وظیفه ماست که حال و هوای  آن روزها را در قالب هنر و ادبیات برای نسل جوان بازگو نمائیم.

ایشان در خاتمه هدف از برگزاری  چنین محفل ادبی را معرفی و شناخت چهره های شعر و ادبیات انقلاب اسلامی، بازخوانی اشعار پر مغز انقلاب اسلامی و تجدید خاطره های تلخ و شیرین انقلاب بیان کردند و با قرائت اشعاری از شاعران انقلاب و شاعران جنگ، آشنایی نسل جوان و دانشجویان را با شعر انقلاب از ضرویات عصر ما دانستند.

گفتنی است این برنامه به همت کتابخانه شهداء بن برای پنجمین سال متوالیست که با همکاری کانون ادبی میرزا حبیب دستان بنی برگزار می شود. در آخر با پذیرایی از مدعوین و شعرا، تقدیر و تشکر از شاعران و اهدای لوح تقدیر به آنان مراسم پایان یافت.


وطنم ایران

فجر آمد و تعبیر شد افسانه تاریخ  ما واقیت از دل افسانه بسازیم

دیگر پرواز یادمان رفته بود انگار به قفس ها عادت کرده بودیم . پر و بالی بر ایمان نمانده بود ما بودیم و گوشه نشینی در حصار سایه های ترس و بی کسی !!

هر روز وسعت دیدمان کمتر می شد. مگر می شود ؟ ! آیا ما همان کسانی بودیم که آسمان برایمان مفهومی ناب و زلال داشت ؟ !

ما که اینگونه نبودیم: به تاریکی خو کرده  و دلی مرده !!

خدا یا چه شده که اینچنین دل از نور بریده ایم؟

هر چند در گوشه دلمان هوای  آسمان به سر داشتیم ولی جرات ابراز آن را نداشته ایم: پرنده و اینقدر آرام؟

ما ساکن سرزمینی بودیم که همیشه در آزادی و رهایی زبانزد همه بود. ما گذشته ای درخشان داشتیم ما از نسل قهرمانان و پهلوانانی بودیم  که قصه دلیریشان تا نسل ها سینه به سینه از پدران به فرزندان  رسیده بود.

باید می پریدیم باید چاره ای می اندیشیدیم باید قفس ها را می شکستیم و از زیر بار ظلم  ظالمان سنگدل بیرون می آمدیم باید باید .... ولی چگونه ؟؟؟

ما رسم پریدن می دانستیم ولی باید کسی می آمد و راه آسمان را به ایمان باز می کرد باید آسمان می شدیم آزاد و رها...

دیری بود که تاریکی در و جودمان رخنه کرده بود در گودالهای تاریک و عمیق وابستگی و غرب زدگی گرفتار شده بودیم. ما گرفتار حاکمان ظالم و سنگدل بودیم و فکر می کردیم زندگی می کنیم. 

روز به روز شرایط سخت تر می شد روحمان دستخوش بی حسی و بی عاطفگی  شده بود داشتیم به اعماق سقوط می کردیم که ناگهان از اعماق گودالهای تاریکی تاریخ چشممان به نوری خیره شد آن نور به داد ما رسید و  ما را جذب خودش کرد. حالا دیگر انگیزه داشتیم باید می پریدیم. آن نور رهبر ما شده بود و ما را با هم همدل و همصدا کرده بود. ما با هم متحد شدیم و به سمت نور پرواز کردیم.

اینک ما در سرزمین قلب هایمان خورشیدی داریم که هیچ گاه نورش رو به خاموشی نخواهد رفت. چون آن خورشی د نوری بود از جانب خداوند در آسمانی که روزی جایگاه کرکس های سیاه و غریبه بود اینک ما بال گسترانده ایم 

چقدر آسمان وطن زیباست : وسیع و رویایی آبی و آرام...

و امروز در حال پروازیم در آسمان آبی ما فرزندان وطن.

زهرا سلیمی- 1394/11/16