ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
خواستم تشنگی ات کم بکنم، جور نشد
خالی از بغض دمادم بکنم، جور نشد
مادرت غصه لبهای عطشناک تو داشت
خواستم تا که رهایش ز همین غم بکنم، جور نشد
روی دستان من آرام ترین کودک دنیا بودی
خواستم داد زنم، شیون و ماتم بکنم، جور نشد
خواستم با دگر خنده زنی در بغلم
به فدای سر تو هر چه که دارم بکنم، جور نشد
تا گلویت به جفا و به ستم زخمی شد
خواستم زخم تو را چاره به مرهم بکنم، جور نشد
آن زمانی که در آغوش من آرام تو، پر پر گشتی
خواستم شکوه ز ایام محرم بکنم، جور نشد
مثل آن لحظه که از دست علمدار علم می افتاد
آمدم راست قد و قامت پرچم بکنم، جور نشد
یک به یک تا که ز دستم همگی تان رفتید
خواستم پشت به عالم بکنم، جور نشد
من که از تیر سه شعبه خبرم هیچ نبود
خواستم آب فراهم بکنم، جور نشد
سروده:
زهرا سلیمی (ساغر) عضو کانون شعر و ادب حبیب دستان بنی